ارتباط «تأویل» و «ساختارِ هنریِ» غزل حافظ

نوع مقاله : کرسی ترویجی

نویسنده

گروه ادبیات فارسی، دانشگاه علامه طباطبائی

10.22054/ijdli.2018.19920

چکیده

بلاغت سنّتی ما (شامل بدیع، بیان و معانی) با همۀ قدرتمندی‌ها، و موشکافی­های بلاغیان قدیم، باآنکه بخش‌های جدی­ای از جنبه­های زیبایی­شناختیِ سخن را می­توانند توضیح دهند؛ اما جنبه­ها و شگردهای هنری­ای نیز حتی در متون ادبی گذشتۀ ما وجود دارد که خارج از زمینۀ بلاغت سنّتی­اند و برای تحلیل آن‌ها نگاهی متفاوت به «ساختار» و پیکرۀ متن می­تواند گره‌گشا باشد. یکی از مباحث مقالۀ حاضر  وجود زمینه­های نظری و نیز عملی تفسیر و تأویل در سنت فرهنگی ایران­زمین تا عصر حافظ است که زمینه­ای فراهم آورده است تا هنرمندی بزرگ همچون حافظ از دل آن برخیزد. هدف پژوهش حاضر بررسی و تبیین یکی از شگردهای هنری­ای است که توسط حافظ در برجسته­ترین آثار هنری­اش در جهت هرچه توانمندتر ساختن متن برای مواجهۀ خلّاقِ خواننده در جهت دستیابی به امکان‌های متعدد تفسیر و تأویل­ به‌کار گرفته‌شده­ است. در مقالۀ حاضر، با مقایسۀ سروده­هایی هم‌روال (هم­وزن و قافیه) از شاه نعمت‌الله ولی و غزلی از حافظ، به‌بررسی یکی از ویژگی‌های هنری غزل‌های حافظ پرداخته‌شده است که موجب چندصدایی و چندمعنایی‌شدن غزل حافظ و برعکس، تک‌صدایی‌بودن غزل‌های دیگران (و در اینجا، سرودۀ شاه نعمت‌الله) شده است.

کلیدواژه‌ها